← عدم توفیق نظریهپردازان
تاریخ ادب فارسی گویای این حقیقت است که نظریهپردازان بلاغی در زبان و ادب فارسی، تلاش و خلاقیت و تشخیصی درخور و متناسب با تلاش و تشخیص و خلاقیت شاعران و نویسندگان بزرگ در این زبان نداشتهاند و به همین سبب، نتوانستهاند چنانکه باید اصول و قواعد ادبی و بلاغی را بازیابند و باز شناسند و آیین بلاغت، متناسب با زبان و ادب فارسی تدوین کنند. [108] مقایسه المثل فی مدارجالبلاغه، تألیف رضا قلیخان هدایت د 288ق/871م با ترجمانالبلاغه، تألیف محمد بن عمر رادویانی سده ق/1م و با حدایقالسحر، تألیف رشید وطواط د 73ق/177م از میزان توفیق نه چندان چشمگیر نظریهپردازان بلاغی و حتی از عدم توفیق آنان در زبان و ادب فارسی و نیز از تحول اندک بلاغت، طی سده حکایت دارد.
ادامه مطلب...
دیدگاه موضوعی بلاغت در فارسی
از دیدگاه موضوعی، چیستی بلاغت مورد بحث قرار میگیرد و از تعریف و تحلیل عناصر تشکیلدهنده آن سخن میرود. بر اساس سنت رایج و شیوه معمول، بلاغت در اصطلاح، مطابقت کلام فصیح با مقتضای حال و مقام یا مطابقت با مقتضای حال مخاطب است. این تعریف را نویسندگان کتب بلاغت در زبان عربی، [55] [56] [57] و نیز مؤلفان متأخر کتب بلاغی در زبان فارسی که آثار آنان بر اساس کتابهای عربی تألیف شده است، [58] [59] [60] [61] به دست میدهند و میافزایند حال یا مقام، حالت و موقعیتی است که اقتضا میکند تا کلام به گونهای خاص، فیالمثل مؤکد یا غیرمؤکد، مفصل یا موجز، بیان شود [62] [63] [64] و گوینده و نویسنده فصیحی که به مقتضای حال و مقام سخن گوید، بلیغ به شمار میآید. بدینترتیب، بلاغت نه صفت واژه، بلکه صفت سخن و صفت گوینده = صفت کلام و متکلم است. [65] با آنکه در کتب بلاغی عربی، [66] علوم بلاغی به دو دانش معانی و بیان محدود میشود، اما کتب بلاغی فارسی گویای این حقیقت است که غیر از معانی و بیان، بدیع و عروض و قافیه نیز در شمار علوم بلاغی است، چنانکه حدیقههای حدایقالبلاغت، تألیف فقیر دهلوی مشتمل بر بیان، بدیع، عروض و قافیه نیز هست، و نشاط به استناد سخن قدما تصریح کرده است که علم بدیع، از توابع بلاغت است و بر معانی و بیان و بدیع، علوم بلاغت اطلاق میگردد، [67] [68]
ادامه مطلب...
← موضوعات بلاغی
از نخستین سالهای تدوین و تألیف، اشاره به موضوعات بلاغی را در کتابهای مختلف میتوان یافت. در سده ق/م سیبویه در اثر مشهور خود الکتاب به مواردی اشاره دارد که بعدها در زمره موضوعهای بلاغی جای میگیرد. مانند باباللفظ للمعانی، باب ما یکون فی اللفظ من الاعراض، باب مایحتمل الشعر و...، [9] فراء د 07ق/22م در کتاب معانیالقرآن ضمن شرح آیات قرآن به تقدیم و تأخیر، ایجاز و اطناب، معانی مجازی برخی ادوات پرسش، تشبیه، کنایه و استعاره میپردازد، [10] [11] [12] [13] [14] دانشمند همعصر او ابوعبیده معمر بن مثنّی د ح 10ق نیز در کتاب خود مجازالقرآن موضوعات بلاغی را آورده است، [15] [16] البته این نکته در خور ذکر است که مراد ابوعبیده از مجاز معنای اصطلاحی آن نیست، بلکه مراد او از این واژه، تفسیر و تأویل است. در این زمان بلاغت و فصاحت مترادف بودند. جاحظ د 55ق/69م در کتاب البیان و التبیین به بسیاری از فنون بلاغی و اسلوبهای بیان پرداخته، و نمونههایی را برای هریک ارائه کرده، اما برای هیچیک اصطلاح یا تعریفی نیاورده است. در این کتاب سخنان بسیاری درباره بلاغت نقل شده است که وی به تفسیر و تحلیل آنها میپردازد، [17] [18] [19] جاحظ ضمن اشاره به برخی عیبهای عمومی مانند لکنت زبان، وجوب رعایت مقتضای حال را که در حقیقت تعریف بلاغت است، مطرح میکند، [20] از اینروست که برخی او را پایهگذار بلاغت عربی دانستهاند. [21] [22] [23] زبانشناسان قدیم نیز در شرح و تفسیر خود بر سرودههای شاعران و آیات قرآن به پارهای مسائل بلاغی اشاره داشتهاند؛ از جمله ابن قتیبه د 76ق/89م در کتاب تأویل مشکل القرآن [24] [25] [26] جم و مبرد د 85ق/98م در الکامل. [27] وی همچنین رسالهای دارد با عنوان البلاغة که به کوشش رمضان عبدالتواب در 965م به چاپ رسید. شاگرد او عبدالله ابن معتز د 96ق/08م نخستین کتاب بلاغی را با عنوان البدیع در 74ق نوشته است، [28] و همانگونه که گفته شد واژه بدیع در این کتاب به فنون شناخته شده بلاغی اشاره دارد، زیرا نخستین فنی که وی در این کتاب بدان پرداخته، استعاره است. او تشبیه، کنایه و تعریض را از محاسن کلام دانسته، و آنها را به کتاب خود افزوده است. از آن پس و به پیروی از کتاب ابن معتز آثار متعددی در زمینه تشبیه، استعاره و صور بدیعی تدوین شده است. ادامه مطلب...